کانون طلایی طرفداران پادشاه مسی

کانون طلایی طرفداران پادشاه مسی

سالهای کابوسcr7 مسی اسطوره فوتبال جهان 2012-2011-2010-2009

 

سوررئالیستها در برابر رئالیستها / پنج دلیل برای اینکه بارسا در این فصل هنوز رویایی نشده

مسی ، مسی و باز هم مسی .اما او به گفته منتقدانش در این فصل به مانند چاقویی دو لبه عمل کرده .او در فصل جدید خود خواه تر از گذشته نشان داده .گویی که بدنبال شکستن رکورهای باشگاه است


Liga BBVA: Granada-Barcelona
Getty
سایت گل - برخی صاحبنظران بر این عقیده هستند با بارسای این سالها ، فوتبال در حال گذار از دوران مدرنیته و رسیدن به دوران پست مدرنیسم (به مفهوم فوتبالی آن ) است .
مدرنیته فوتبال و یا فوتبال مدرن در اروپای دهه هفتاد بعد از قهرمانی برزیل در جام جهانی ۱۹۷۰ شکل گرفت .از شاخصه های آن مدرنیسم ،تیم آژاکس /هلند در زمانه خود بود. پایه گذاری اولیه اش هم در کلاس های فوتبال آژاکس که بعدها تبدیل به آکادمیهای فوتبال شد ، در دهه شصت میلادی شکل گرفت .
از مولفه های اصلی آن دوره از مدرنیته ، مربیان / معلمان تئوری پرداز و ایده ئولوگ بود .مردانی با روایت های کامل و جامع : استفان کواچ ، رینوس میشل و ارنست هاپل .بعدها آن مدرنیته امتداد پیدا کرد تا رسید به میلان اواخر دهه هشتاد و آلمان نود.

دهه نود و دهه آغازین هزاره سوم را باید عصر رخوت فوتبال نامید .اما در .سالهای پایانی دهه اول قرن بیست و یک شاهد شکوفایی پدیده ایی بنام بارسلونا بودیم این پدیده از دل لاماسیایی بیرون آمد که اتفاقا پایه ریزی آن بوسیله پایه گذاران فوتبال مدرن و مکتب آژاکس انجام شده بود: استفان کواچ و رینوس میشل اما با گذشت زمان و با تکیه بر ارزشهای نوین اروپای بعد از فروپاشی کمونیسم و رشد خرده فرهنگ ها در دل یک اروپایی آزاد و متحد که اجازه ابراز وجود و خودنمایی را به همان خرده فرهنگ ها می داد آرام آرام شاهد بوجود آمدن پدیده های نو و تازه ایی بودیم .
 این دوره جدید در عین شباهت های زیاد ، تفاوت های اساسی با دوره ماقبل خود داشت که آن تفاوتها آنرا بشکل گریز ناپذیر وارد عصر جدیدی میکرد: جهان خرده روایت ها. در این جهان مینی مالی همه چیز بصورت مینی مال شده ، کوتاه ، مختصر و مفید عرضه می شود که نشات گرفته از شرایط جدید ، تحولات سیاسی و اجتماعی ، دنیای انفورماتیک و تکنولوژی نوین می باشد.
در دنیای فوتبال هم شاهد این تغییرات شدیم دیگر از مربیان تئوری پرداز / روایت گران کلان خبری نیست آنها به پشت صحنه خزیده اند و جای خود را به تکنسین ها /مدیرانی داده اند که معجون و ملقمه ایی از علم مربیگری / علم مدیریت/علم روانشناسی،.... و علوم اجتماعی هستند آنها سخنورانی اند که با فن بیان و ارتباط عمومی قوی سعی در جذب شاگردان خود و تحریک آنان برای یک نمایش دلپذیر در میدان مسابقه هستند.
 دیگر مربی/ معلم در نقش یک دانای کل ظاهر نمیشود .کارها بشکل اجزای تقسیم بندی شده و شکسته شده در وظایف مختلف بین گروهها و اکیپهای مختلف که متخصصینی ازمشاغل و رشته های گوناگون هستند، تقسیم گردیده و مربی درجایگاه یک سوپروایزر وهماهنگ کننده بخش های مختلف قرار گرفته است .
با این تفاصیل حال اگر شاخصه مربیگری درعصر نوین را به مثابه یکی از مولفه های اصلی دوران پست مدرنیسم قلمداد کنیم به دو مثال خوب میتوان رسید: پپ گواردیلا و ژوزه مورینیو .
اولی با نوع نگاه غریزی و هوشمند و دومی با نگاه تیزبین و موشکافانه به فوتبال هر دو با بهره گیری از علوم مختلفی که قبلا اشاره شد و نگاه نافذ و تاثیر گذاری که بروی شاگردان خود دارند گر چه به دوشیوه کاملا متفاوت و مجزا از یکدیگر.
از مولفه های دیگر این دوران از جنبه فنی آن میتوان به دو عنصر سرعت و قدرت اشاره نمود. باید پذیرفت تمام تاکتیک ها و تکنیک های فوتبال آینده بر پایه این دو عنصر اساسی ذکر شده استوار خواهد بود همچنین نزدیک شدن قابلیت های یک مدافع و یک مهاجم به یک هافبک یعنی پیدایش یک بازیکن کامل یا ابر فوتبالیست از دیگر ویژه گی های فوتبال فردا خواهد بود .اما آیا بارسا به عنوان نماد دوران پست مدرنیسم فوتبال و یک جنبش آوانگارد تا چه اندازه میتواند نقش تاریخی خود را در روند این پروسه ایفا نمایند ؟ و یا ایفا کرده ؟ آیا با افت یا میرایی بارسا خلل و خلایی در روند این پروسه تاریخی ایجاد خواهد شد ؟ و یا اینکه این پروسه مجزا از بارسا در قالب و فضایی دیگر به روند و حیات خود ادامه خواهد داد ؟
اما بارسا در فصل جاری با مشکلاتی مواجه گردیده که با بازیابی و باز تولید خود یحتملا قادر به عبور و گذر از این برهه می باشد .به برخی از مشکلات آنها در فصل جاری اشاره خوهیم کرد
:

سیستم بازی
گواردیلا در این فصل از دو سیستم ۳-۴-۳ و ۴-۳-۳ (۴-۱-۲-۳ ) به تناوب استفاده کرده ولی هنوز در افکار تاکتیکی خود به جمع بندی واحدی بخصوص در مورد سیستم جدید (۳-۴-۳ ) نرسیده و انگار در مرحله آزمون و خطا بسر میبرد .
دلایلی که او از سیستم فصل پیش به طرف سیستم ۳-۴-۳ تغییر روش داد .را میتوان بطور خلاصه به این شکل بر شمرد:۱
- آن سیستم به نهایت خود رسیده بود و جا برای پیشرفت بیشتری در کالبد بارسا نمیداشت .قابلیت بالای بازیکنان در آن سیستم اشباح شده دیگر جوابگو نبود .یکنواخت شدن بازی آنها در اواخر فصل گذشته و اینکه تیمها کاملا دست آنها را خوانده بودند
۲-کمبود مدافع بدلیل آسیب دیده گی ، نبود یک مدافع چپ تراز اول ، فشردگی ، تعدد و تراکم بازیکن خوب در خط هافبک او را بشکل غریزی ، هوشمندانه و نقادانه به طرف سیستم تازه سوق می داد اما این سیستم جدید که محصول توفیق اجباری و بر اساس هوش و استعداد خود گواردیلا شکل گرفته ، به گفته برخی تحلیل گران می تواند تغییرات شگرفی در فوتبال نوین ایجاد کند .
سیستم سه دفاعه اگر چه در عمر تاریخ فوتبال بارها به کار گرفته شده اما در فوتبال مدرن اولین بار به وسیله فرانس بکن بائر در تیم آلمان جام جهانی نود بکار گرفته شد در آن جام ، بکن بائر با الهام از نوع بازی خود در آلمان ۷۰،۶۶ و ۷۴ در نقش لیبرو ( مدافع /هافبک وسطی که با تکنیک خوب ، قابلیت حمل توپ و قدرت دریبل زنی تا باکس پنالتی حریف بطور خطی نفوذ میکرد ) که در فوتبال آن زمان که عموما مدافعان در نقش سنتی خود ظاهر میشدند ( فاکتی -ایتالیا ) امر جدیدی محسوب میشد.
با همین ایده در جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا بکن بائر با قرار دادن پنج مدافع بلند قامت و تنومند (اگن تالر- بوخوالد - کوهلر-برتولد- برمه )که سه تای وسطی دردفاع وسط قرار گرفته بودند به تناوب یکی از آنها را به جلو فرا میخواند که این امر سبب تغییر آهنگ حمله و سردرگمی خط دفاعی حریف که روی مدافع نفوذ کننده حساب نکرده بود ، میگشت.
 این شیوه همچنین اجازه نفوذ بی امان به دو مدافع کناری و مستحکم تر شدن عمق خط دفاعی آلمان هم شده بود .این سیستم که به سیستم ۳-۵-۲ معروف شد تا یک دهه بعنوان یکی از سیستمهای متداول فوتبال جهان استفاده میشد اما بدلیل نگرش های دفاعی و نبود مدافعان چند منظوره و با توان و قابلیت تکنیکی بالا بعد ها منسوخ شد .
اما سیستم سه دفاعه بارسا کاملا متفاوت با سیستم یاد شده است .اولین نکته این است که سه مدافع سیستم قدیمی جمع بازی میکردند و یک دفاع آخر بعنوان سوئیپر دو مدافع دیگر را پوشش میداد ولی در سیستم جدید، سه مدافع درعرض و با فاصله از هم بازی میکنند .
در سیستم گواردیلا در خط دفاع ، سه هافبک / مدافع قرار داده شده (دنی آلوس ، ماسچرانو ، آبیدال(آدریانو )).بازیکنانی با هوش بالا ، سرعت بالا ، تکنیکی و دریبل زن ، قادر به حمل توپ در مسافت های بالا ، قادر به اورلپ های کنار خط و عبور از مدافعان کناری و قدرت پاس دهی دقیق در مسافت های کوتاه یا بلند ، برگشت های سریع ، تشکیل دفاع بدون عمق و انداختن مهاجمین حریف در تله های آفسایدی.وهمچنین استفاده از تعداد خطاهای به مراتب کمتر است این شد که ماسچرانو ، پویول اسطوره باشگاه را نیمکت نشین کرد و او را به صرافت خداحافظی از فوتبال انداخت .
آسیب دیده گی او فقط یکی از دلایل نیمکت نشینی او بود ..پویول متعلق به دوران مدرنیسم است و ماسچرانو سمبل هافبک / مدافعان عصر پست مدرنیسم .با نوع و سبک بازی ماسچرانو، تعریف مدافع در فوتبال آینده تغییر خواهد کرد و این تغییر را از همین حالا با مباحثه های کلان درمحافل آکادمیک و تئوریک فوتبال دنیا شاهد هستیم .تنها نقطه ضعف ماسچرانو قامت کوتاه اوست که در توپ های ارسالی از جناحین وسانتر های بلند ، قافیه را به حریفان خود می بازد .ضربه سری را که په په در بازیهای چهار گانه سال گذشته در بالای سر ماسچرانو به زیبایی به تیر دروازه زد را یادتان هست؟
 .یا گل رونالدو در فینال جام پادشاهی که از بالای سر آدریانو به ثمر رساند .اما مشکل این سیستم و جناب گواردیلا در کجاست ؟ واقعیت این است که پپ هنوز مسلط بر این سیستم نشده و در حال باگ گیری از آن است .
پپ در هر دو سیستم مورد استفاده سه نفر را عقب زمین نگه می دارد .سال گذشته که با سیستم ۴-۱--۲-۳ بازی میکرد همواره مثلث پویول ، پیکه و بوسکتس در عقب میماندند .آنها عناصر کاملا دفاعی نیز بودند .اما در سیستم جدید او سه عنصر تقریبا تهاجمی به خصوص در کناره ها ( آلوس ،آبیدال، آدریانو ) را در عقب زمین آچمز میکند و خودش را خلع سلاح .این میشود که در جریان بعضی از بازیها سریع تغییر سیستم داده، به سیستم قبلی باز میگردد و دو مدافع کناری را آزاد و به جلو فرا میخواند .اگر او بتواند تا حدودی احتیاط را کنار بگذارد و به درک درستی از این سیستم برسد شاید شاهد تغییراتی شگرف در فوتبال نوین خواهیم شد فوتبالی با دو مدافع / هافبک (ماسچرانو و بوسکتس ) و هشت حمله کننده .
البته جواب های کلیشه ایی به این پرسش داده شده بعنوان مثال :اگر یکی ازآنها از چپ یا راست برود دیگری بایستد و بوسکتس جای خالی بازیکن نفوذ کننده را پر کند اما در بازی شناور و واترپلویی ( تغییر مدام توپ و جهت بازی از چپ به راست و بر عکس ) و هچنین ضعف امسال آنها در بالهای کناری و همچنین دفاع پرتعداد حریفان در مرکز و یک سوم دفاعی وجود دو مدافع کناری و وجود بازیکنانی که بتوانند از کناره ها و لب خط نفوذ کنند ، لازم و مبرم مینماید.

 سبک بازی
واقعیت نشان می دهد که در این چند ساله آنقدر از سبک و مدل بازی آنها گفته شده که بزرگترین آنالیزورها و تحلیلگران دنیا را هم به صرافت تجزیه و تحلیل بازی آنها انداخته .مانند یک کروموزم از ساختمان پیچیده دی.ان .ا ی یک موجود جاندار آنقدر بررسی های موشکافانه و دقیق بر روی آن انجام شده که دیگر هیچ نقطه مبهم و پیچیده ایی در بازیشان وجود ندارد مگر تیکی تاکای آنها.حالا همه میدانند دفاع از جلو در مقابل آنها که استاد پاس های تو در تو و عبور از لابرینت های هزار توی هستند علاوه بر اتلاف انرژی اتلاف وقت هم است .
 حالا همه میدانند آنها در یک سوم دفاعی حریف از پاس های ناگهانی و ضربتی پشت دفاع استفاده میکنند برای همین حریفان با ایجاد مربع- ذوزنقه هایی در مرکز دفاعی که از یاران بلند قامت تشکیل شده سعی میکنند تمام توپ های آنها را دفع کنند کاری که میلان و سویا کرد در بازی دیشب آنها با درس از این نکته نه از توپهای بلند که از توپهای روی زمین استفاده کردند مانند گل چهارم اسحاق.
حالا همه میدانند آنها با پاس های پرتعداد و پی در پی سعی در دواندن حریف ، خسته کردن ، گرفتن تمرکز و بر هم زدن نظم دفاعی حریف دارند اما .تا .پاس های آنان به پشت محوطه جریمه شما نرسد آرام و بی استرس فقط توپ را دنبال کنید .راحت باشید ،خطری شما را تهدید نمیکند این است رمز نهفته در بازی آبی و اناری ها که چرا کمتر از حریف میدوند .آنها با مالکیت توپ و دوندان آن شما را وادار به دویدن بیشترمیکنند .حالا همه میدانند که آلوس در نقطه کور دفاعی حریف قرار میگیرد او استاد شکستن خط آفساید حریف است .
او بعد از گذشتن از خاک ریز دفاعی توپ ها رانه به دهانه دروازه حریف بلکه به بیرون ارسال میکند .حالا همه میدانند که مسی در نزدیک مرکز زمین متمایل به راست جایگیری میکند وزمانی که توپ اول را که گرفت پاس داده و خود در فضای خالی حرکت میکند دیگر .کسی از آنجا با او یارگیری نمیکند .اما در یک سوم دفاعی اگر صاحب توپ شد کاملا خطرناک است .یا دریبل میزند یا با یک دو کردن و حرکات ترکیبی به تو میزند یا پاس های کشنده پشت دفاع میفرستد.
 حالا همه میدانند چابی به مثابه مغز متفکر و مهندس تیم ، کار طراحی را چه در زمین خودی و چه در پشت محوطه جریمه حریف با آن چشمان عقابی سیصد و شصت درجه ایی و چرخش های بک تو بک و مثال زدنی اش انجام میدهد و در کسری از ثانیه جهت و شکل بازی را تغییر میدهد .
حالا همه میدانند دیوید ویا توان دور زدن حریف را ندارد. شگرد اواستارت های ناگهانی از کناره ها بسمت عمق و دریافت پاس های عمقی میباشد .همچنین در محوطه جریمه حریف ضربات آخر را بشکل مورب خیلی خوب میزند .حالا همه میدانند اینیستااستارت های تماشایی دارد ، پا به توپ خیلی خوب به عمق میزند و پاس های ناگهانی کشنده ایی دارد همه میدانند بارسایی ها از توپهای با ارتفاع و سانتر های بلند استفاده نمیکنند .
حالا همه در مقابل آنها با دفاعی پر تعداد و متمرکز که هدفش بازی خوانی سریع ، قطع پاس های پی در پی و شاهراههای ارتباطی آنان و استفاده از ضد حمله های برق اسا است، ظاهر میشوند .وقتی بارسایی ها توپ را سریع به چرخش در میآورند و سرعت بازی را بالا میبرند میتوانند حربه های حریف را خنثی کنند اما زمانی که قادر به انجام آن نیستند مشکلات شروع میشود.
حالا همه میدانند که آنها هنر فضا سازی و فرار به فضاهای خالی ، چه با توپ و چه بی توپ را بخوبی میدانند .حالا همه هنر و فن کوزه گری را می دانند ولی کسی نیست که فوت کوزه گری را بداند !

مقایسه سبک بازی بارسا و رئال
مقایسه سبک بازی این دو تیم در واقع تفاوت سبک سوررئالیستها در مقابل رئالیستها و در واقع یک قیاس مع الفارق است .مقایسه ایی است بین سالوادر دالی و پابلو پیکاسواز یکطرف با دیه گو ولاسکوئزاز طرف دیگر .شاید این سوال برای خیلی از دوستداران فوتبال ایجاد شده که چرا تیمها در برابر بارسا( در مقایسه با رئال ) دفاعی تر و با تعداد بیشتر این صخره دفاعی را تشکیل میدهند .این پرسش پاسخ ساده ایی دارد .
اساس سبک بازی کاتالان ها بر اساس مالکیت توپ است آنها علاقه زیادی به داشتن توپ دارند حتی برای انجام بازی تفریحی خرس وسط در اثنا یک بازی رسمی .آنها هیچ علاقه ایی به از دست دادن توپ ندارند حتی به قیمت پاتک زدن و گل زدن به حریف.یا حفظ پیروزی به همین دلیل حریفان در زمانی که صاحب توپ نیستند چاره ایی جز دفاع کردن ندارند باز بازی کردن آنها در برابر بارسا خود کشی محض است .به همین دلیل دفاع پر تعداد درمواقعی بازی را برای راه راه پوشان گره میزند .
در مقابل رئالیها به اندازه رقیبشان قادر به حفظ توپ نیستند و مضافا آنها گاها با روش تله گذاری میانه میدان را به حریف میدهند تا تیم مقابل باز شده و نفوذ کند. اما به محض ربایش توپ با استفاده از شگرد عالی شان که ضد حمله های سریع و برق آسا است حریف را از پای در میآورند .ضد حمله های آنها در فوتبال حال حاضر دنیا بی نظیر و بی بدیل است.
 از سوی دیگر اگر زمین مسابقه را به مستطیل هایی مساوی تقسیم کنیم یاران گواردیلا با حرکت خزنده و تدریجی خود با هاشور زدن مستطیل قبلی پا به درون مستطیل جدید می گذارند آنها با روش نقطه گذاری از نقطه اول شروع کرده ، بمانند یک الگوریتم ریاضی و با حوصله وافر تا رسیدن به نقطه آخر آنرا ادامه میدهند .حرکت آنها مانند پازلی است که باید بدقت همه خانه های آن بدون انجام هیچگونه اشتباهی پر شود.
زمانی که آخرین پازل در جای خود قرار گرفت بیننده متوجه پازل های قبلی میشود و در نهایت خودش را در مقابل یک تابلو خوش و آب رنگ میبند که از هر تکه آن صرافت، ظرافت و هنر می بارد درآنطرف روش مادریدی ها روشی است سهل و ممتنع .آنها به سادگی هر چه تمامتر و با عناصر سرعتی خود در کمترین زمان ممکنه ، با سه توپ خود را به دروازه حریف می رسانند .ضربات آخر آنها بسیار کشنده است .این نشاندهنده آن است که آنها در تمرینات روی ضربات آخر خیلی کار میکنند .گل سوم آنها به ویارئال یک گل مادریدی ناب و خالص بود..با سه توپ و سه پاس ، توپ درون دروازه زرد پوش ها قرار گرفت .
مورینیو به عنوان یک مربی مولف ، شباهتهای اساسی را درهمه تیمهای تحت نظرش پیاده میکند: فوتبال درگیرانه و ضد حملات خیلی سریع اما.در هر حال باید متذکر شد برای پیاده سازی هر دوی این مدل ها نیاز به ابزار لازمه خاصه خود میباشد.ناگفتنی پیداست که هر سبک البته طرفداران خاص خود ر دارد .شما چطور ؟از کدام دسته هستید ؟ کدام را می پسندید ؟ حجم گرایی کوبیسمی دالی و پیکاسو یا پرتره های واقع گرایانه ولاسکوئز را ؟ .

 لئو مسی
 مسی ، مسی و باز هم مسی .اما او به گفته منتقدانش در این فصل به مانند چاقویی دو لبه عمل کرده .او در فصل جدید خود خواه تر از گذشته نشان داده .گویی که بدنبال شکستن رکورهای باشگاه است .در موقعیت هایی که به سادگی میتوانست یار خودی را صاحب توپ کند ، بدون گذشت خودش ضربه آخر را در شرایطی هر چند نامتعادل نواخته . بعد از دست دادن پنالتی در برابر سویا ، در چند بازی گذشته عصبی ، نامتعادل و بدون تمرکز کافی نشان داده بود .
تعداد پاس های پر اشتباه او همه هوادارانش در سراسر جهان را در بهت و تعجب فرو برده بود چه هیچگاه او را چنین پر اشتباه ندیده بودند در جریان بازی با گرنادا شاید برای اولین بار به ویا به شکل عصبی معترض شد که چرا به او پاس نداده اما در بازی مایورکا بعد از به ثمر رساندن آن پنالتی باز ما شاهد همان مسی همیشگی بودیم .بازیابی مسی و رساندن او به شرایط نرمال و طبیعی آنقدر برای بارسایی ها حائز اهمیت بود که در طول هفته گذشته مرتب شاهد مصاحبه هایی از کادر فنی گرفته تا بازیکنان در حمایت از مسی بودیم حتی در اوایل بازی با مایورکا ، دیوید ویا در یک موقیعت صد در صدی ترجیح داد مسی را صاحب توپ کند که این نشان دهنده اهمیت شرایط این بازیکن برای مجموعه تیم است بعد از به ثمر رساندن پنالتی دیشب تمام نیمکت بارسا از جا بلند شد گل دوم و سوم او به مایورکا در عین سادگی ولی کاملا هوشمندانه بود .گل دوم در کمال خونسردی و گل سوم با محاسبه دقیق زمان و نقطه فرود توپ حاصل گشت.
 در چنین شرایطی منتقدان فوتبال بارسا بر عقیده قدیمی خود بیشتر پا فشاری میکنند که بارسای بدون مسی یعنی یک تیم معمولی .آنها این نظریه را تعمیم داده و عنوان میکنند گواردیلای بدون بارسا هم یعنی یک مربی معمولی .در مقابل طرفداران بارسا تیم ملی آرژانتین را مثال میزنند که چگونه مسی در آنجا درخشش بارسلونا را ندارد .اما اگر بخواهیم یک نظریه بینابینی از میان این دو نظریه را عنوان کنیم باید گفت هم مسی هم گواردیلا هم بارسا لازم و ملزوم همدیگر هستند ظرف و مظروفی هستند که کامل کننده دیگری است .
میتوان گفت محیط بارسا باعث رشد و شکوفایی مسی و گواردیلا گردید چه هر دو آنها عمر درازی را در این باشگاه سپری کردند .یکی بدون دیگری قادر به ارائه این سطح از توانایی ها نبود به همین قیاس هم میتوان مثال فرگوسن را زد که نام او به نام من یونایتد عجین شده و منفک کردن آنها از یکدیگر کاری عبث و نشدنی است شاید به همین دلیل بود که سر آلکس در اوج اقتدار بارها پیشنهاد تیم ملی انگلیس و کشور خودش یعنی اسکاتلند را رد کرد .اما برای جواب دقیق به این سوال باید شاهد حضور مسی و گواردیلا در باشگاه دیگری باشیم تا بتوان به این سوال بطور جامع پاسخ داد اما پیشاپیش میتوان پیش بینی کرد تکرار موفقیت های این دو در تیمی بجز بارسا نشدنی مینماید به هر حال در صورت افت این ستاره آرژانتینی احتمالا باید شاهد افت بارسا هم باشیم

وضعیت خط حمله
 وقتی فصل گذشته پایان گرفت ، پپ بهتر از هر کس دیگری به نقاط ضعف تیمش واقف بود .او بخوبی میدانست زوج چابی و اینیستا در میانه میدان ترکیبی شکننده می باشد چه یکی از سن بالایی بهره میبرد و دیگری بنا به خصوصیات ذاتی اش بازیکن نود دقیقه ایی نیست .با توجه به فشردگی بازیها در لالیگا و لیگ اروپایی و اینکه هر دوی اینها در فاز دفاعی کمک چندانی به تیم نمیتوانند بکنند وبازیکن دیگر این خط یعنی سیدو کیتا بعنوان یک بازیکن ثابت نمیتواند مورد توجه قرار گیرد .
 پپ بدنبال بازیکنان دیگری هم بود .او بازیکنانی را نیاز داشت که با داشتن انرژی جوانی بتوانند به تیم در جلو و عقب کمک کنند .تیاگو یک موهبت الهی بود که از تیمهای پایه نصیبش شد .با آمدن فابرگاس هم کمک زیادی به پیکان خط حمله شد که از وجود مسی بعنوان مهاجم کاذب استفاده میکرد و از ترکیب این دو میتوانست زوج خوبی را در پست حمله خود تشکیل دهد .
اما در جناحها و بالها مشکلات او اساسی تر بود او بخوبی میدانست تیمهای این فصل با شناختی که از بارسا پیدا کرده اند با دفاعی پر تعداد تر در مقابل آنها ظاهر خواهند شد یکی از راه حل های این مساله در داشتن دو بال تکنیکی و با سرعت بالا که بتواند از فضاهای گوشه زمین استفاده کند و قادر به دور زدن دفاع حریف باشد ، میبود .جذب سانچز برای او از هر چیز دیگری واجبتر بود .
پپ در دفاع چپ هم با مشکل مواجه بود.آبیدال پا به سن گذاشته ، قادر به رفت و آمد های مکرر در جریان بازی نیست .آدریانو حال و هوای سینوسی دارد گاهی بالا و گاه پائین .ماکسول در لیست فروش قرار گرفته .حال تا اینجای فصل مشکلات پپ فزونی پیدا کرده .دیوید ویا پا به سن گذاشته و با آن جوان سر پنجه و چابک والنسیا فاصله زیاد دارد او در والنسیا پشت سر تک مهاجم و یا مهاجم دوم بازی میکرد و عملکرد فوق العاده ایی داشت.ا
و در تیم ملی اسپانیا هم هر زمان که متمایل به وسط شده بازیکن خطرناکی میشود و ضربات آخر را خوب مینوازد .اما در نقش بال نه توان و نه سرعت کافی برای دور زدن مدافع حریف ندارد ..در سوی دیگر پدرو به هیچ وجه در فرم خوب خودش بسر نمیبرد و تازه هم مصدوم شده .الکسیس سانچز تا آمد با سیستم بارسا آشنا و در آن جا بیافتد مصدوم شد .او در همان چند بازی اولیه هم که برای بارسا انجام داد ، پر استرس ظاهر شد .
ابراهیم آفلای هم مصدوم شده و تا آخر فصل نمیرسد .پپ در چند بازی بدلیل کمبود بازیکن حتی از آدریانو و ماکسول در نقش بال استفاده کرد.در دو بازی اخیر او از جوانی از تیمهای پایه بنام اسحاق کناکئو استفاده کرده هر چند که بد کار نکرده و در بازی با مایورکا یک گل مسی وار هم زد اما تا رسیدن به ترکیب ثابت تیم راه درازی در پیش دارد .
از طرف دیگر مسی و سسک حتی با قابلیت هایی که دارند ، پپ را در فکر فرو برده اند که آنها خلا یک مهاجم هدف را برای تیمش پر نخواهند کرد ..برای او مهاجمی نیاز است که سیستم بازی اش هم با فلسفه وسبک بازی بارسا مچ شده باشد .
از اینرو پپ بشدت بدنبال به خدمت گرفتن نیمار در نوک حمله ، ولکات در بال .و اشلی یانگ برای جناح چپ در تعطیلات زمستانی است .در این میان به خدمت گرفتن ولکات برای بال چپ و یا راست و با توجه به سرعتی که دارد میتواند مشکلات زیادی از تیم بارسا را درکناره ها حل کرده و به آنها برای نیم فصل دوم کمک برساند

ضربات ایستگاهی و میانگین کوتاه قدی
بارسا یکی از معدود تیمهایی است که از ضربات ایستگاهی مانند ضربات کرنر و سانترهای ارسالی استفاده نمیکند .یکی از دلایل آن میانگین کوتاه قدی آنها و نحوه بازیشان که روی زمین است ، میباشد تقریبا بجز بوسکتس و آبیدال در ترکیب اصلی( پویول و پیکه محاسبه نشده اند ) هیچکدام از آنها قادر به زدن ضربات سر نیستند آنها تقریبا هیچ گلی رادر این فصل با این نوع ضربات به ثمر نرسانده اند مضاف به اینکه از همین مکان ضربه خورده اند مانند گل تساوی میلان بوسیله سیلوا در دقیقه ۹۲ .
در بسیاری از مسابقاتی که بازی برای آنها گره میخورد این یکی از کارامدترین وسهل الوصول ترین روشها برای رسیدن به گل بنظر میرسد با اینهمه یک نکته را نباید از نظر دور داشت که سیستم دفاعی آنها سیستم منحصر بفردی در جهان فوتبال است .آنها حتی در حالت حمله هم در پوزیشن دفاعی قرار دارند و با مالکیت توپ و بازی خوانی خوب خود یک فاز از جریان بازی جلوتر حرکت میکنند این تقدم فاز به آنها اجازه میدهد در صورت از دست دادن توپ با پرس چند جانبه و از جهت های مختلف یار صاحب توپ را تحت فشار قرار داده وبا قطع شریانهای ارتباطیش و بستن فضاها مجددا توپ را بدست آورند این امر سبب میگردد که انرژی و دوندگی کمتری در طول بازی صرف نمایند البته شاید راه مقابل با این نوع دفاع استفاده از توپهای بلند و حرکت های زیگزاگی در جهات مخالف باشد .به هر حال این سبک از دفاع تیمی و یک دروازبان آماده باعث شده که آنان در چند بازی متوالی گلی را دریافت نکنند

 
 کسی میگفت سبک بازی بارسا، بازی به سبک سوسیال لیبرال دموکرات ها ست .لقبی که آنرا به مدد یک اروپای آزاد و بدون مرز بدست آورده اند .حال باید دید این سوسیال لیبرال دموکرات های اروپایی در مصاف با شاهزادگان مادریدی در تاریخ ده دسامبر چکار خواهند کرد دیداری که شاید بمانند دیدار رفت سال گذشته چهره قهرمان از درونش تا حدودی روشن شود البته شاید



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: سپهر ׀ تاریخ: جمعه 22 دی 1398برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀


عناوین آخرین مطالب

نویسنده ها

طراح قالب
CopyRight| 2009 , me30-2013.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com